«فال عملی است که برای آگاهی انسان از رویدادهای آینده به کار میرود» این تعریفی است که حسن انوری در «فرهنگ بزرگ سخن» از فال کرده است.
فال گرفتن و توسل به فال سابقهای به درازاری زندگی بشر دارد. ترس از آینده، ابهام و گاهی کنجکاوی بشر را به سمت فال سوق داده است.
انسان دیروزی گاهی با چوب، گاهی با برگ، گاهی با ظرف و ظروف و گاهی هم با شمردن درختان سعی کرده است از آینده سر در بیاورد.
اما انسان امروزی به قهوه و ورق و امثالهم متوسل شده تا برای کنجکاویش درباره آینده پاسخی پیدا کند.
مسلمانان از همان روزهای صدر اسلام به قرآن متوسل شدند و هر وقت هم کتاب مقدس دم دستشان نبوده از تسبیح استفاده کردهاند.
فال گرفتن با قرآن را استخاره مینامند.
اما هدف استخاره با هدف فال یک تفاوت جزئی دارد و آن این است که استخاره برای انتخاب بهترین عمل در بین دو یا چند عمل دیگر به کار میرود.
ایرانیان جزو معدود مردمانی بودهاند که در فرهنگشان دو کتاب برای فال گرفتن بوده است: یکی قرآن و یکی دیوان حافظ.
ینکه از چه زمانی ایرانیها به این مسأله پی بردهاند که میتوانند از دیوان حافظ برای فال گرفتن استفاده کنند به درستی مشخص نیست.
مشهور است که امروز در خانه هر ایرانی یک دیوان حافظ یافت میشود.
ایرانیان طبق رسوم قدیمی خود در روزهای عید ملی یا مذهبی نظیر نوروز بر سر سفره هفت سین، و یا شب یلدا، با کتاب حافظ فال میگیرند.
برای این کار، یک نفر از بزرگان خانواده یا کسی که بتواند شعر را به خوبی بخواند یا کسی که دیگران معتقدند به اصطلاح خوب فال میگیرد ابتدا نیت میکند، یعنی در دل آرزویی میکند.
سپس به طور تصادفی صفحهای را از کتاب حافظ میگشاید و با صدای بلند شروع به خواندن میکند.
کسانی هم هنگام فال گرفتن فاتحهای میخوانند و سپس کتاب حافظ را میبوسند، آنگاه با ذکر اورادی آن را میگشایند و فال خود را میخوانند.
غزلهای حافظ به دلیل ایهامشان این وِیژگی منحصر به فرد را دارند که مردم از روی آنها فال بگیرند، تنها به این امید که چگونگی حال خود را از زبان حافظ بشنوند.
او آنقدر کنایه دار حرف میزند که حرفهایش در این هفت قرن جوابگوی همه نحلهها و مشربهای فکری و هنری در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی بوده است.
او میگوید:
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان، شود روزی گلستان غم مخور
این بیت برای دلداری دادن به هر فردی با هر طرز تفکری مناسبت کامل دارد: هم به کسی که مسافری دارد و چشم به راه اوست و هم به کسی که در رقابتی به خواستهاش نرسیده است.
برخی حافظ را لسان غیب میگویند یعنی کسی که از غیب سخن میگوید و بر اساس بیتی از شعر حافظ او معتقد است که کسی زبان غیب نیست:
ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان
کدام محرم دل ره در این حرم دارد
یکی از صنایع شعری ایهام است بدین معنی که از یک کلمه معانی متفاوتی برداشت میشود.
ایهام در اشعار حافظ بصورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته. همچنین از مهمترین خصوصیات شعر حافظ این است که غزلیات او گستردگی مطالب ذکر شده در یک غزل است، بگونهای که در یک غزل از موضوعهای فراوانی حرف میزند.
هر بیت شعر حافظ نیز بطور مستقل قابل تفسیر است.
این خصوصیات شعر حافظ باعث شده که هر کس با هر نیتی دیوان حافظ را بگشاید و غزلی از آن بخواند در مورد نیت خود کلمه یا جملهای در آن غزل مییابد و فرد فکر میکند که حافظ نیت او را خوانده و به وی جواب داده است. غافل از اینکه این خاصیت شعر حافظ است و در بقیه غزلیات او نیز کلمات یا جملاتی همخوان با نیت صاحب فال وجود دارد.
غزلهای حافظ حتی در برخی از فرهنگها مانند تاجیکستان علاوه بر آنکه وسیلهای برای فال است به عنوان نوعی حرز هم به کار گرفته میشود.
با این حال، حافظ زمانی که درمانده میشود به فال روی میآورد:
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زدهام فالی و فریاد رسی میآید
0 comments:
Post a Comment